درد دل یا دل درد

ساخت وبلاگ

اونقدر دلتنگش شدم این روزا...سلام من به تو یار قدیمی منم همون هوادار قدیمی درد دل یا دل درد...
ما را در سایت درد دل یا دل درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : atashedelemano بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 15:49

بعد از گذشت تقریبا یه سال اومدم دوباره بنوییسم خداروشکر اوضاع خوبهارشد هم قبول شدم و دارم درسمم ادا& درد دل یا دل درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل یا دل درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : atashedelemano بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 27 تير 1397 ساعت: 13:53

سلامي دوباره  براي عيد امسال رفته بليط مشهد گرفته...فقط به من گفت كه فلان تاريخ ميريم مشهد...دلم گرفت  يعني من نبايد بدونم؟؟؟  گفتم يهو؟بي خبر؟  گفت ديگه شد ديگه زماني نبود تموم ميشد بليطا!  هيچي نگفتم  شب متوجه شدم دو سه روزه حرفش بين مادر و خواهر خودش هست  انگاري منم كه فقط آدم نيستم ونبايد بدونم  لااقل نگفت ببينم ميتونم شيفتامو آف كنم يا مرخصي بگيرم؟؟  گفتم بهش شايد بهم آف ندن؟؟گفت واقعا؟؟پس نمياي؟؟ و يه لبخند مسخره زد  هيچي نگفتم  سكوت مثل هميشه  ازين كه آخرين بار با مادرش رفتم مشهد و اون بلا رو سرمن آورد حالم بد شد  امروز فهميدم كه هتل هامون يكي نيست  تعجب كردم  شوهرم گفت تو اون هتل دوتا درد دل یا دل درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل یا دل درد دنبال می کنید

برچسب : خبرم,باز, نویسنده : atashedelemano بازدید : 24 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:54

خيلي خواب آلودم 

سريال پرستاران عجيب و عجيب نشون دهنده ي لحظه به لحظه ي زندگي ماهاست 

خوبه  

ديدنش حالمو بهتر ميكنه 

حتي دانشجوهاش و دوران دانشجوييم 

خواستگارايي كه اون موقع داشتم....خيلي شببيه  

دلم هوايي شده 

نميدونم چمه

درد دل یا دل درد...
ما را در سایت درد دل یا دل درد دنبال می کنید

برچسب : پرستارم, نویسنده : atashedelemano بازدید : 10 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:54

 برا كادوي تولدم يه ساعت خيلي خوشگل و گرون قيمت تو يه جعبه ي شكيل گرفته بود. بهم گفت ناهار دير ميام بيرون كار دارم ولي شك نكردم شايد به خاطر منه!!  كه وقتي اومد دستاش پر از كيسه هاي آجيل بود.كمكش كردم.رفتم اتاق كارش كمك كنم لباساشو عوض كنه البته از روي محبت اينكارو ميكنم هي اصرار داشت برم شامو حاضر كنم.اومدم آشپزخونه كه يهو ديدم از پشت سرم ظاهر شد و برم گردوند و بغلم كرد و گفت تولدت مبارك عزيزم با يه كادو تو دستش.  خيلي خوشحال شدم خيلي.... خداروشكر حال پدربزرگم خوبه...  ديروز توهم و دليريوم  ICU زده بود طفلي واسه همين به دكترگفتم فرستادش بخش...  جالبه اونجا هم ميخواد من باشم بالاسرش  ميگم نميت درد دل یا دل درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل یا دل درد دنبال می کنید

برچسب : تولدم, نویسنده : atashedelemano بازدید : 42 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:54

چهارشنبه شب كه باهام خيلي خوب بود و يهو حتي اومد آشپزخونه و بغلم كرد وگفت" خيلي دوست دارما"... بعدش كه رفت بالا و اومد كلا عوض شده بود شروع كرد به گلايه و بدگويي از خونواده م...فقط گوش كردم و سكوت...آخرسر گريه م گرفت و گفتم "عزيزم خب ميگي من چيكاركنم،به خودشون بگو! ببين ناراحتي هميشه هست و بوده حتي ممكنه آدم فراموشم نكنه ولي نميخوام منت بذارم اما مسلما و مطمئنا من هم ناراحتي هاي زيادي داشتم و دارم ولي فقط چون تو رو دوس دارم ميگذرم چون ميدونم توباعثش نبودي بخاطر تو ميگم و ميخندم.."اشكام ميريخت...بغلم كرد گفت"من باتو هيچ مشكلي ندارم به همه گفتم و همه جا هم ميگم كه من از تو راضي م..دوستم دارم و ه درد دل یا دل درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل یا دل درد دنبال می کنید

برچسب : آرزو,ميكنم,وجودت,زمين,پاك,بشه, نویسنده : atashedelemano بازدید : 32 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:54

سال نو مبارك  سال پرخير و بركتي رو برا همه آرزو ميكنم  بالاخره منم از سفر برگشتم و امروز اولين روز كاريمه  خداروشكر مسافرت خوبي بود  بعد مدت ها عيد بدي كه پيش خونواده شون داشتم امسال تو حرم آقا فوق العاده بود  با شوهرم خوب بوديم  روزاي قشنگي رو گذرونديم  شايد بعدا حوصله كنم دونه دونه يادداشت كنم اينجا  همين كه جدا بودم از خونواده ش بهترين عيدي بود برام كه شوهرم بهم داد  هتل هامون بيش از ده دقيقه پياده روي باهم فاصله داشت وبيش از دو بار باهم جايي نرفتيم  شكر  الحمدالله كما اهله درد دل یا دل درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل یا دل درد دنبال می کنید

برچسب : عيد,مبارك, نویسنده : atashedelemano بازدید : 17 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:54

دي شيخ با چراغ گشت همي گرد شهر 

  

كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست

درد دل یا دل درد...
ما را در سایت درد دل یا دل درد دنبال می کنید

برچسب : بست,رسيدم, نویسنده : atashedelemano بازدید : 25 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:54

سلام بعد از مدت كوتاهي دوباره اومدم كه بنويسم  امروز وليمه ي نوزاد تازه به دنيااومده همكارمه بعد از دوازده سال نازايي  موندم چطور خودمو بعد شيفتم برسونم تالار  برنامه هاي جديدي دارم برا امسالم  اولين هدفم قبولي تو ارشده.درسته زمان كمي دارم تا تيرماه اما خب اطلاعاتم خوبه بد نيست  دومين كارم اينه سه تار رو ادامه بدم...خيلي دلم تنگ شده برا تمريناتم و گرفتن دوباره ي ساز تو دستم.يه سالي ميشه كه ديگه ساز نميزنم...استادم خيلي ماهر بود ولي حس كردم خيلي باهام كار نميكنه منم واقعا نميرسوندم به تمرين زياد.از شيفت هاي سخت ميرفتم خونه و تازه ناهار آماده ميكردم بعدش يه استراحت و  شروع به تمرين نهايت نيم ساع درد دل یا دل درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل یا دل درد دنبال می کنید

برچسب : ساز,ناكوك, نویسنده : atashedelemano بازدید : 25 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:54

صدام كن...  صداي تو لالايي بچگيمه صدام كن  ديگه خسته م از عشقاي نصفه نيمه نگام كن  به جون چشات ديگه جون ندارم كه بگم  نميشه،مگه ميگذره  آدم از اوني كه زندگيشه  مگه ريشه از زردي ساقه هاش خسته ميشه  به جون چشات ديگه جون ندارم كه بگم  دلم گرفته...بي جهت...  از وقتي بيدار شدم سردرد گرفتم...بزور اومدم شيفتم.ديدم همكارم نشسته جلو در آي سي يو.ميگم چرا نرفتي داخل؟؟؟؟ ميگه ترسيدم هيچ كس نيست تو.يه دونه مريض هست.بنده خدا رنگش سفيد شده بود.نميدونم اين بخش چرا اينقدر سنگينه برا خيليا...شايد بخاطر فوتي هاي زياديه كه داريم.گوشه هاي قرآن رو زدم به آب دادم خورد.لباساشم عوض نكرده بود.خلاصه خيالش راحت شد و رفت درد دل یا دل درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دل یا دل درد دنبال می کنید

برچسب : فضاي,سنگين, نویسنده : atashedelemano بازدید : 14 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:54